آرایه های معنوی_قسمت سوم

آرایه های معنوی بسیار بوده و نقش به سزایی در ادبیات فارسی

دارند؛ از این رو ما در چند پست به آن ها می پردازیم.

 

۷ـ اغراق (مبالغه، غلو) :

 

هنگامی است که شاعر یا نویسنده ای صفتی را در فرد یا پدیده ای برجسته کند که مطابق عرف و عادت جاری پذیرفته نیست و درعالم واقع امکان دست یابی به آن صفت وجود ندارد. مانند:

 

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران /  کز سنگ ناله خیزد وقت وداع یاران
مانند ابر بهار گریستن و گریه ی درد آلودی که حتی سنگ را هم به ناله وا می دارد، بیانی آمیخته به اغراق است
هر شبنمی در این ره، صد بحر آتشین است / دردا که این معما شرح و بیان ندارد
قطره ی ناچیز شبنم را در راه عشق، صد دریای آتشین تصّور کردن بیانی اغراق آمیز است

 

 فردوسی می گوید: 
که گفتت برو دست رستم ببند /  نبندد مرا دست، چرخ  بلند

 

ز سمّ ستوران درآن پهن دشت / زمین شش شد و آسمان گشت هشت 
خروش آمد از باره ی هر دو مرد /  تو گفتی  بدرّید دشت نبرد
بر آن گونه رفتند هر دو به رزم /  تو گفتی که اندر جهان نیست بزم 
شود کوه آهن چو دریای آب /  اگر بشنود نام افراسیاب 
اغراق، مناسب ترین ابزار برای آفریدن صحنه های حماسی است.

 

ادامه نوشته

آرایه های معنوی_قسمت دوم

آرایه های معنوی بسیار بوده و نقش به سزایی در ادبیات فارسی

دارند ؛از این رو ما در چند پست به آن ها می پردازیم.

۴-عکس (قلب) :

هرگاه در یک بیت یا عبارت، میان دو مورد پیوندی برقرارکنیم و سپس در بخش دیگری جای آن دو را با هم عوض کنیم و یا هرگاه نویسنده با جا به جا کردن اجزای ترکیب های وصفی و اضافی، ترکیب ها ی تازه پدید آورد.
نمونه:
-  حافظ  مظهر روح اعتدال و اعتدال روح اقوام ایرانی است .
-  برهنگی فرهنگی و فرهنگ برهنگی 
-  بسیار اندک اند کسانی که هم حرف خوب می زنند و هم خوب حرف می زنند.

ادامه نوشته

آرایه های معنوی_قسمت اول

آرایه های معنوی بسیار بوده و نقش به سزایی در ادبیات فارسی

دارند؛ از این رو در چند پست به آن ها می پردازیم.

 

١- مراعات نظیر  (تناسب ) :

 از متداول ترین آرایه های ادبی در ادبیات کلاسیک و معاصربه شمار می آید و آن عبارت است از آوردن دو یا چند واژه در یک بیت یا عبارت که در خارج  از آن بیت نیز رابطه ای خاص میان آن ها برقرار باشد.
مانند :
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند /  تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری   (سعدی )
با ساربان بگویید احوال آب چشمم / تا بر شتر نبندد محمل به روز باران                 (سعدی )
از داس دروگر وقت هیچ روینده را زینهار نیست  (شکسپیر)

بیستون بر سر راه است مباد از شیرین/ خبری گفته و غمگین دل فرهاد کنید

ادامه نوشته